متن قطعه داغ مادر از مرتضی باب
با اینکه دلتنگت میشم عزیزم ولی خوب شد رفتی بارتو بستی
مگه یادم میره با اون همه درد چه جوری زوری پیشم مینشستی
تو که سن و سالی نداری ای یار یه دستت به پهلوت یه دست به دیوار
کی آخه تووو خونش نقاب میبنده دلم تنگ روته نقابو بردار
کی آخه تووو خونش نقاب میبنده دلم تنگ روته نقابو بردار
فکر میکنی خبر ندارم چی شده زهرا ، فکر میکنی علی نمیدونه سیلی خوردی
فکر میکنی رو چادرت جا پا رو ندیدن ، فکر میکنی رو در رد خون ها رو ندیدن
وا اما خدانگهدار علی از کوچه چیزی رو به رو حسن نیارید
خدانگهدار شبا بالا سر حسین یه کاسه آب بزارید
خدانگهدار فکر زینبم تو کربلا با آه و زاری
خدا واسه هیشکی نیاره مردم
خدا هیشکی داغ مادر نبینه
الهی تو فال کسی نیافته
بره رو قبر مادرش بشینه
با هر داغی میشه یه جوری سر کرد
ولی وای از داغ نبود مادر
خدا واسه هیشکی نیاره مردم
ببینی که صورت کبوده مادر
خدا واسه هیشکی نیاره مردم
ببینی که صورت کبوده مادر
منی که داغ مادرم آه صبرمو برده
خدارو شکر مادر من که زمین نخورده
شکر خدا کسی جلو روم لگد نزد بهش
شکر خدا کسی جلوم حرف بد نزد بهش
باور ندارم سر همین یه ضربه دیگه من مادر ندارم
باور ندارم دیگه سایه مادرم رو روی سر ندارم
باور ندارم پر و بال دلم رفته و پر و بال ندارم
- ۰ نظر
- ۲۶ آذر ۰۲ ، ۱۱:۲۴